اینا

اونایی که تو پارک تنها یه گوشه میشینن و هندزفری تو گوششونه !

اینایی که تو خیابون همیشه سرشونو پایین میندازن و راه میرن ....

اینایی که سیگار رو با سیگار روشن میکنن و مهم نیست کی دور و برشونه...
 

اینایی که تو تاکسی همیشه خودشونو میچسبوونن به در که کناریشون معذب نباشه !


اینایی که دلشون واسه هیشکی تنگ نمیشه ....

اینا ... اینا ....

اینا رو خیـــــــــــــــــــلی مواظبشون باشین !

اینا هیچی واسه از دست دادن ندارن ...

قبلاً یه نفر هر چی داشتن رو ازشون گرفته ... !!!

 

لطفا

خدایا ...

هرچی میخواهی بنویس ...

اما لطفا آخرش ترس و تنهایی و تاسف نباشد ...

لطفا ... !!! 

بوی ماه مهر ! ...

نمیدونم کسی هست که از آهنگای بوی ماه مهر ، یا همشاگردی سلام ! واقعا خوشش بیاد؟!!!
من که با شنیدنش چندشم میشه
بیاد اون روزای تلخی میفتم که باید بعد از سه ماه تعطیلی میرفتم مدرسه
چقدر خوبه که تموم شد
واقعیت اینه که من نه تنها گذشته ی خوبی نداشتم ، بلکه میدونم آینده ی خوبی رو هم واسه خودم رقم نخواهم زد
امروز ِ من ، همیشه گذشته ای میشه که در آینده نمیخوام تکرار بشه !
و این چرخه همچنان ادامه دارد !
.
.
.
گاهی وقتا دلم میخواد برسم به ته ِ ته دنیا
اونجا که میگن همه چی تموم میشه
کاش زودتر میرسید اون روز ...
.
.
.

یوقتایی ... یچیزایی ...

یوقتایی یه خلأیی توی زندگی آدم هست که با هیچ چیز و هیچکس پر نمیشه
اونوقته که آدم فقط دلش میخواد یه دریا بباره ...
اونقدر بباره تا دلش از اینهمه اشک خالی بشه و بازم بشه همون کویر خشک و بی آب و علف همیشه
دلم خیلی میخواد یعالمه ببارم
اما چه کنم که حتی این حق رو هم ازم گرفتن ...

چرا؟

چرا همه فکر میکنن ، اینکه نخوای با یه موجود مذکر ! زیر یه سقف زندگی کنی ، گناهه؟
چرا همه فکر میکنن این مسئله به اونا مربوط میشه
چرا دست از سرم برنمیدارن
چرا؟
چرا این بی اعتمادی و این نفرت رو هیچکس درک نمیکنه؟
.
.
.

دستمال ٍ کاغذی ... با کسره خوانده شود !


دستمال كاغذی به اشك گفت:
قطره قطره ات طلاست
یك كم از طلای خود حراج میكنی؟
عاشقم
با من ازدواج میكنی؟

اشك گفت:
ازدواج اشك و دستمالِ كاغذی!؟
تو چقدر ساده ای
خوش خیال كاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله میشوی
چرك میشوی و تكه ای زباله میشوی
پس برو و بیخیال باش
عاشقی كجاست!؟
تو فقط
دستمال باش!

دستمال كاغذی، دلش شكست
گوشه ای كنار جعبه اش نشست
گریه كرد و گریه كرد و گریه كرد
در تن سفید و نازكش دوید
خونِ درد

آخرش،
دستمال كاغذی مچاله شد
مثل تكه ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرك و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاك بود و عاشق و زلال
او
با تمام دستمالهای كاغذی
فرق داشت:
چون كه در میان قلب خود
دانه های اشك كاشت... !

این آدمها ...

 

آدم ها فقط آدم هستند نه بیشتر و نه کمتر

اگر کمتر از چیزی که هستند نگاهشان کنی آنها را شکسته ای

و اگر بیشتر از آن حسابشان کنی آنها تو را می شکنند

بین این آدم های آدم، فقط باید عاقلانه زندگی کرد نه عاشقانه!!!

دکتر شریعتی

 

ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد ...

براش دعا کنین

اسمش علی ه ... ۲ سالشه

چشم چپش نابینا شده ... یخاطر تومور بدخیم دکترا گفتن باید آب زیر چشمشو بکشیم وگرنه میزنه به مغزش ...

اگه آب زیر چشمشو بکشن هم صورتش داغون میشه ...

واسه شفای این کوچولو دعا کنین ... و اگه زحمت نیست انتشار بدید ....

ممنون

 

ای دل ...

ای دل صابمُرده ـــ....

باز ترو خواب بُرده ـــــ....

پاشو از خواب و ببین ــــــ....

دنیاتو آب بُرده ــــــــ....